چند قطره احساس
چند قطره احساس
کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش؟!...
نوشته شده در تاريخ جمعه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

یک نفر درهمین نزدیکی ها

 چیزی به وسعت یک زندگی

برایت جاگذاشته است خیالت راحت باشد

 آرام چشمهایت راببند

یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است

 یک نفر که از همه زیباییهای دنیا

 تنها تورا باور دارد

 

 

 


صدای معلم در کلاس می پیچد
 جاهای خالی را با کلمات زیر پر کنید
و من هنوز
نمیدانم جای خالی تو را چه چیز پر خواهد کرد ؟

 

 

 


یک نفر...

یه جایی...

تمام رویاهاش لبخند توست

احساس میکنه که زندگی واقعا با ارزشه...

پس هر وقت احساس تنهایی کردی

این حقیقت رو به یاد داشته باش که

یه نفر...

یه جایی...

در حال فکر کردن به توست...

 

 

 


دست به صورتم نزن

می ترسم بیفتد..

نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد ..

سیل اشک هایم تو را با خود ببرد ..

و باز ..

من بمانم و تنهایی . . .

 

 

 


برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی

نترس گردوی کوچک

آنچه سیاه میشود روی تو نیست دست آنهاست . . .

 

 

 


آدم هـا می آینـد
 
زنـدگی می کننـد
 
می میـرنـد و می رونـد ..
 
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
 
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
 
آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
 
مـی مـــانــد
 
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
 
چنـان تـه نـشیـن می شـود
 
کـه تـــو می میـری
 
در حالـی کـه زنــده ای .

 

 

 


رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...

 

 

 


" تـــو "

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..*

 

 

 


نمي دانــم

چــرا بيــن ايــن همــه ادم

پــيــله کــرده امــ

بــه تــو

شــايد فــقط با تــو

پــروانــه مي شـــوم

ســنـگـيــنــي گـفــتــه هــايــم

بــه سـنــگـيــنـي گــوش هــايـتــ دَر . . .!

 

 

 


خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام

آنـــقدر کــهنه کــه می شــوَد

رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت

...بنویس و برو... !!!

 

 

 


سر به هوا نیستم اما همیشه چشم به آسمان دارم

حال عجیبی ست دیدن همان آسمان

که شاید تو

دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای . .

 

 

 


خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری

میگویی : دلم برایت تنگ است ...

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی....

دلتنگی ات ارزانی خودت ...

 

 

 


پدران ما هرگز جمله عاشقانه ای به مادرانمان نگفتند
شعری از نیما و سهراب برا یشان نخواندند ...
شعر کوچه را از بر نداشتند ...
پس چگونه بود تا همیشه
در کنار هم ماندند و گذشتند از آرزوهایی : ...
که ما نه به آن میرسیم و نه از آن می گذریم
حتی به بهای گذشتن از "هم"........

 

 

 


وقتی نه دستی برای گرفتن است،
نه آغوشی برای گریه،
نه شانه*ای برای تکیه؛
انتظار نداشته باش خنده*ام واقعی باشد مادر !!!
می خندم تا تو آرام باشی…
این روز*ها فقط زنده*ام تا دیگران زندگی کنند

 

 

 


یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات
میشــه یه جمله
که میكوبن تو صورتــــت
"بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم ".......!

 

 

 


گاهی دلم برای شیطان می سوزد ....!
که اینقدر صادق بود ،
دروغ نگفت ..
.تظاهر نکرد...!
حتی به قیمت اخراجش از بهشت و مقام فرشتگی

 

 

 


متــــــــاسفم

نه براـے تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست

نه براـے خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم

متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را

از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم

تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم...!

 

 

 



خدایا دهانم را بو کن...!
بیبن بوی سیب نمی دهد!
من هیچ حوایی نداشتم که برایم سیب بچیند...
گناهم چه بود که به زمین آمدم؟

 

 

 


وقتی میـــروی
حواست باشـد
"حتماً خدانگهــــــدار بگویی!"
تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد...

آخر میدانی

خــــــــــــدا

به هوای تو مرا رها کرده است ...

 

 

 


دوباره بی دلیل ابرهای تیره دلم گرفت

صورتم را به شیشه چسباندم

هوا گرفته بود

شاید می خواهند ابرها ببارند

آن طرف شیشه ابرها گرفته بود

این طرف شیشه باریدن گرفت...

 

 

 


تنها نشسته ام . . .

چای می*نوشم ، و بغض می کنم !

هیچکس مرا را به یاد نمی*آورد !

 این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی !

 و من . . .

 حتی آرزوی ِ یکی نبودم . . .!

 

 

 


سنگ،کاغذ، قیچی
کدام باشم از تو برده ام دنیا؟
...سنگ باشم؟
یا قیچی؟
بشکنم یا جدا کنم
.
کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟
آخ دنیا...آه دنیا...
با من هم بازی نشو

 

 

 


رسیدن هم مثل نرسیدن سخت است...
رسیدن آداب دارد...
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی...

باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی ...
که آرزویت بوده برسی ...

وقتی رسیدی باید حواست باشد...تمام نشوی...

 

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

پریسا
ساعت15:17---7 شهريور 1391
زیباست

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.